English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4264 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time limit U محدوده زمانی
time limits U محدوده زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
spanned U محدوده
span U محدوده
spanning U محدوده
spans U محدوده
range U محدوده
scope U محدوده
ranged U محدوده
ranges U محدوده
confine U محدوده
confining U محدوده
sin bin U محدوده پنالتی
number range U محدوده اعداد
floored U محدوده زمین
floors U محدوده زمین
range U حدود محدوده
soft cell boundaries U محدوده ازاد سل
playing area U محدوده زمین
grades U سطح یا محدوده
ranged U حدود محدوده
grade U سطح یا محدوده
ranges U حدود محدوده
zone U حیطه محدوده
range check U بررسی محدوده
fair territory U محدوده خطا
transmission limit U محدوده فرافرستی
zones U حیطه محدوده
normal range U محدوده عادی
error range U محدوده خطا
floor U محدوده زمین
in- U توپ در محدوده زمین
balking billiard U بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
in U توپ در محدوده زمین
band U محدوده فرکانس ها بین دو حد
frequency range U محدوده فرکانس نامی
bank switching U راه گزینی محدوده
bands U محدوده فرکانس ها بین دو حد
leg hit U ضربه بسمت محدوده توپزن
trap shot U ضربه به گوی از محدوده ماسهای
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
palette U محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
palettes U محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
outsides U منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
family U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
infield U محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
out of bounds U خارج شدن توپ از محدوده زمین
patches U محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
square out U ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
normal U هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
confidence level U احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
patch U محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
short line U محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
outside U منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
repertoire U محدوده توابع یک وسیله یا نرم افزار
families U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
newton U محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
bands U محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
normal U محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
UHF U محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
band U محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
scope U محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
skid pad U محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
in hand U گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
quantifier U علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
leg theory U روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
special U حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
team area U محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
thirds U محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
trapped U زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
private U محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
platform U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platforms U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
third U محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
privates U محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
radio frequency U قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
window U فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window U فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
fairness U شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
colour U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colours U برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
normalize U عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalised U عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
normalising U عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
normalizes U عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
ps/ U محدوده کامپیوترهای IBM PC سازگارند ولی از باس MCA متفاوتی استفاده می کنند
normalises U عدد اعشاری که نرمال شده است و مانتیس آن در محدوده مشخص قرار دارد
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
leg U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
grid U الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
Xerox PARC U مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
grids U الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
IBM U محدوده کامپیوترهای شخصی بر پایه Intel و پردازنده هایی که حاوی باس MCA هستند
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
CLUT U جدول شماره ها در ویندوز و برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگهای یک تصویر
hovering acts U قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
SPARC U پردازنده Rise طراحی شده توسط Sun Microstems که در محدوده استگاههای کاری اش استفاده میشود
scalar U پردازنده RISC طراحی شده توسط Sun Microsystems که در محدوده ایستگاههای کاری اش استفاده میشود
quantization U خطای تبدیل سیگنال آنالوگ به عددی با توجه به دقت محدوده ساده یا سیگنالی که به سرعت تغییر میکند
netware U که در محدوده سخت افزاری اجرا میشود و اشتراک فایل و چاپ و برنامههای server-diaf را پشتیبانی میکند
maps U پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
map U پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
time sense U حس زمانی
eternity U بی زمانی
simultaneeity U هم زمانی
timeline U خط زمانی
time limits U حد زمانی
time limit U حد زمانی
temporal U زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
monomial U یک زمانی
onetime U یک زمانی
eternities U بی زمانی
synchronization U هم زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
synchrony U هم زمانی
sometime U یک زمانی
whilom U یک زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
unit of time U واحد زمانی
in a short time U در اندک زمانی
time pressure U فشار زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
lapsing U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapse U فاصله زمانی
time frames U چارچوب زمانی
timetabled U برنامه زمانی
time frame U چارچوب زمانی
time U زمانی موقعی
timed U زمانی موقعی
vintage model U الگوی زمانی
pressure of time U فشار زمانی
lag U تاخیر زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lags U تاخیر زمانی
time lags U فاصله زمانی
timetable U برنامه زمانی
timetables U برنامه زمانی
timetabling U برنامه زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
timeline U تسلسل زمانی
time lag U تاخیر زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
flashback U وقفه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
lags U تاخیر زمانی
temporal U جسمانی زمانی
lagged U تاخیر زمانی
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time scale U مقیاس زمانی
time scales U مقیاس زمانی
time constant U ثابت زمانی
time base U مبدا زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time study U بررسی زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time priority U اولویت زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
interval U فاصله زمانی
schedule U برنامه زمانی
scheduled U برنامه زمانی
time series U سریهای زمانی
time score U نمره زمانی
time schedule U برنامه زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U تقدم زمانی
temporal maze U ماز زمانی
temporal sign U علامت زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
time bar U محدودیت زمانی
schedules U برنامه زمانی
time error U خطای زمانی
time estimation U براورد زمانی
times U زمانی موقعی
timetrend U روند زمانی
time horizon U افق زمانی
time interval U فاصله زمانی
time path U مسیر زمانی
time yield U تسلیم زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time preference U رجحان زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1بمعني محدوده ميباشد؟bin آيا كلمه
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1چه زمانی باید اتاق تحویل بدم
1range check
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com